ماييم و نواي بي نوايي ... بسم الله اگر حريف مايي " "

 
 

  حدیث‌عشق‌الهی : إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ... كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند آنان را پاداشى بى‏پايان است ... سوره‌ی فصلت آیه‌‌ی 8              
  دسترسی‌‌ســریع : تماس با ما      گالری تصاویر      عناوین مطالب وبلاگ      طراح قالب وبلاگ      تماس با ما      گالری تصاویر      عناوین مطالب وبلاگ      طراح قالب وبلاگ            
  پربازدیدترین‌مطالب:      بمان که گر تو بمانی، امید خواهد ماند... (شعر)      لطفـاً به کسی برنخـوره [سخنان حضرت امام علی ع]      اشکی در گذرگاه تاریخ (شعری از فریدون مشیری)      دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد(شعر)            شعری زیبا در وصف مادر     

حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...

   قصه از حنجره‌ایست که گره خورده به بغض

   صحبت از خاطره‌ایست که نشسته لب حوض

   یک طرف خاطره‌ها !

   یک طرف پنجره‌ها !

   یک طرف راز بقا !

   در همین آوازها !

   حرف آخر زیباست

   آخرین حرف تو چیست که به آن تکیه کنم ؟

   حرف من دیدن پرواز تو در فرداهاست...


|



:: موضوعات مرتبط: شعر، پیامک
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : شنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۷
زمان : 21:55
بگذار بسوزد دل من ، مسئله‌ای نیست... (شعر)

گفتی که مرا دوست نداری، گِله‌ای نیست       بین من و عشق تو ولی فاصله‌ای نیست

گفتم که کمی صبر کن و گوش به من ده       گفتی که باید بروم، حوصله‌ای نیست

پرواز  عجب عادت خوبیست  ولی حیف      رفتی تو  و  دیگر اثر از چلچله‌ای نیست

گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت      جز عشق تو در خاطر من مشغله‌ای نیست

رفتی تو ، خدا پشت و پناهت ، به سلامت       بگذار بسوزد دل من ، مسئله‌ای نیست...

 


|



:: موضوعات مرتبط: شعر، پیامک
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۱۵
زمان : 0:38
باز هم گردش علمی... باز هم جنگل ابر...

    خودمانیم... ولی نمیدانیم این تابستان امسال چه بود که گردش‌های علمی ما زیاد شد... هرچند ناخواسته بود ولی خوشایند...

    این‌بار نیز "نوای بی‌نوای ما" با جمعی از "هم‌نواها" و در واپسین روزهای تابستان ، گردشی داشتیم به جنگل زیبای ابر...    گزارش تصویری در ادامه‌ی مطلب...


| | ادامه مطلب... |



:: موضوعات مرتبط: عکس خواص!، ورود خواص!، گردش علمی
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : دوشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۱۵
زمان : 0:31
در مکتب ما رسم فراموشی نیست ...

من که می‌دانم شبی عمرم به پایان می‌رسد

نوبت خاموشی من سهل و آسان می‌رسد

من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی‌ام

مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می‌رسد

آنكه چشمان تو را این همه زیبا می‌كرد

كاش از روز ازل فكر دل ما می‌كرد

یا نمی داد به تو این همه زیبایی را

یا مرا در غم عشق تو شكیبا می‌كرد

ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیست

یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست

چه کسی می‌گوید که گرانی اینجاست؟

                         لطفاً به ادامه‌ی مطلب بروید ....


| | ادامه مطلب... |



:: موضوعات مرتبط: شعر، پیامک، طنز
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۱۱
زمان : 22:52
گردش علمی به عمق جنگل‌های ابر

    در ادامه‌ی گردش‌های علمی این‌بار و در هفته‌ی آخر شهریور با جمعی از دوستان رفتیم به اعماق جنگل زیبای ابر... جایی بکر و زیبا... سرسبز و خنک... 

در ادامه‌ی مطلب گزارشی تصویری قرار دادیم که البته فقط خواص اجازه‌ی دخول دارند!


| | ادامه مطلب... |



:: موضوعات مرتبط: عکس خواص!، ورود خواص!، گردش علمی
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : یکشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۷
زمان : 21:38
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم (شعر)

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقت است که هر شب به تو می‌اندیشم

به تو آری ، به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی ، به همبن باغ بلور

به همان سایه ، همان وهم ، همان تصویری

که سراغش ز غزل‌های خودم می‌گیری

به همان زل زدن از فاصله‌ی دور به هم

یعنی آن شیوه‌ی فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو

به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو

به نفس‌های تو در سایه‌ی سنگین سکوت

به سخن‌های تو با لهجه‌ی شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است 

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی‌اش

می‌شود یک شبه پی برد به دلدادگی‌اش

آه ای خواب گران سنگ سبک‌بار شده

بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است

یک نفر مثل خودم ، تشنه‌ی دیدار من است 

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش

می‌توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش 

رعشه‌ای چند شب است آفت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است 

آی بی‌رنگ‌تر از آینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه‌ی هر شبه تصویر تو نیست...

پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکی‌ست؟

حتم دارم که تویی آن شبح آینه‌پوش

عاشقی جرم قشنگی‌ست به انکار مکوش 

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود

آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است

و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی

عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

                                                _ شعر: بهروز یاسمی _

 


|



:: موضوعات مرتبط: شعر
        نويسنده : ع.آ
تاريخ : چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۰۳
زمان : 23:6
:: اوقات شرعی شهرستان شاهرود در طول سال
:: گویی از روز ازل این صحنه بازیگر نداشت "شعر"
:: خانه‌ی دوست کجاست..؟ (سهراب سپهری)
:: زندگی را رنگ بزن...
:: صرفاً جهت خنده!
:: فیلم لحظه‌ی تعویض کفن شهید تازه تفحص شده پس از 25 سال
:: گزارش تصویری از تشییع پیکر پاک و مطهر و ملکوتی شهید خواجه میرزایی در شاهرود
:: گزارش تصویری اختصاصی از مراسم شب انس با شهید تازه تفحص شده
:: موفقیت در مقابل ماست...
:: اینو گفتم تا سَهل گردد امتحانات (طنز)
:: توبه اثر می‌کند... (شعر)
:: نان دادن، کار مردان است...
:: تمام راه ظهور تو  با گنه بستم (شعر)
:: لذت خواندن این کتاب‌های جدید را از دست ندهید
:: تعطیل تر از جمعه خود ما هستیم!!



فیسبوک گوگل+ تویتر یوتیوب آراس‌اس یاهومیل جی‌میل اینستاگرام وبلاگ
 
نواي بي‌نوا