دردناک ترین
واقعیت این است که ببینی آدم ها برای پذیرش نفرت و جدایی آماده تراند تا برای قبول
دوستی و نزدیکی.
این که حس کنی
در رابطه ها بوی بی اعتمادی و ناباوری به مشام ات می خورد، نشانه ی سقوط ارزش هاست.
این که شاهد
باشی تخم یأس و بدبینی همه جا کاشته می شود، دلهره آور است.
باعث می شود
که کم کم بفهمی چرا پراکنده ایم.
این را می
گوید که بالاترین فضیلت انسان – اجتماعی
بودن اش -دارد منحط می شود.
ای کاش در عوض
آغوش ها باز بودند.
ای کاش کم تر
شکایت می کردیم و بیش تر گوش می دادیم.
ای کاش در
انتقاد کردن منصف و در پذیرش انتقاد، سخاوت مند بودیم.
ای کاش بهانه
جویی ها را کنار می گذاشتیم و در به در، دنبال محبت می گشتیم.
ای کاش پیش فرض
ها و غرض ورزی ها جایشان را می دادند به دل پاکی ها و گذشت ها.
ای کاش راه
بغض را می بستیم و پا می گذاشتیم در جاده ی لبخند.
ای کاش رسم
مثبت اندیشی پیشه می کردیم.
ای کاش تنهایی
نبود.
ای کاش من و
تو و او بر سر سفره یی می نشستیم که در آن فقط و فقط صمیمیت تقسیم می شد.
ای کاش آن قدر
بر سر این سفره می ماندیم که دیگر نه من بودم، نه تو و نه او.
ای کاش هرچه
بود، ما بود.